Details
Nothing to say, yet
Details
Nothing to say, yet
Comment
Nothing to say, yet
BOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOO سلام شما شنواندهی پاڈکست تهی کلاس هستید و من بنیامین عباسیم یه سلامی ارزم کنم قبل هرچی خدمت بچه های پاڈکست قبلی یه آدم ناجور سیگاری خیلی دادم واسه تون تنگ شده بود یه ظرف تغییرات انجام دادیم و اومدیم تو این زمین ما تو ورزشگاه امام شروع کردیم و انا یه جورایی ورزشگاه آزادی املیم ولی خانواده هنوز همون خانواده است اینو اول کار رو بگم ما هنوز همون خانواده ایم همون آدم هاییم همونقدر پاکار همیم که قبلم بودیم فقط یه آدم ناجور سیگاری پاڈکست قبلی ایم که به امان یادگاری توی کست باکس فقط موند چون که تبلیغ و ترویج کشیدن سیگار و مواد مخدر و دو خانیات رو می کرد مواد مخدر صرفا همون سیگار من از یه جای به بعد تصمیم گرفتم که دیگه این کار رو نکنم ولی با پاڈکست تای کلاس یعنی این پاڈکست در خدمت شما سیز همون سیز تای کلاس نشستیم و پشتا رفیق خانواده تور که می شینیم در مورده یه سه چیزایی صحبت می کنیم یه ذره تغییرات ریز دادم که حالا یواش یواش اشنا می شید برید یه موسیقی گوشت کنید تا من برگردم موسیقی گوشت اینجا در خدمت شما از یه جای به بعد تصمیم گرفتم که دیگه این کار رو نکنم ولی با پاڈکست تای کلاس موسیقی گوشت موسیقی گوشت موسیقی گوشت موسیقی گوشت تو پاڈکست قبلی شرایط این طریق بود که ما می اومدیم و بدون یک متن خاصی بدون هیچی در مورد موضوعات و کتگوری ها صحبت می کنیم ولی چجور صحبتی؟ این طریق بود که من می اومدم نظر خودم که از تجربیات و مطالعات خودم می اومد رو بیام می کردم بدون هیچ سانسوری و بدون هیچ چیزی اگر توپغی می زدم می موند اگر کاری می کردم می موند و فقط کار جنبه ارتباط من با دوستانم بود یه سازه کاری بود که هالا من با دوستانم در ارتباط بشم نظر من رو بدونم خودشون نظراشون رو کامنت کنم ولی تو این پاڈکست می آیم در مورد اشخاص صحبت می کنیم و اتفاقایی که افتاده رو می گیم در مورد اون شخص کاری که کرده و نظر من رو می دیم کلن یه فاظ تهیه کلاسی داره که آقا تهیه کلاس نشستیم داریم با هم حرف بزنیم دیگه حالا تا زنگ بخوره معلم پرورشی گورش رو گم کنه و همین دیگه چیز خاصی نداره این پاڈکسته مثل قبلی کلن من نمی تونم یه چیز خاصی بسازم یعنی داریم رفاقت می کنیم گب می زنیم دیگه این قسمت می خواهیم در مورد یه شخصیتی صحبت بکنیم آقا که در واقع بچه ششومه یک شاورزی بود که بنده خدا خیار می کاشد شاید هم بادمجون شاید هم اصلا تالبی مهم نیست دلتره یه چیزی می کاشد و اصلا به فکرش نمی دسید که بچهش اینقدر پول دار بشید ولی درست هدف می زنید در واقع ما در باره پابلو اومیلیانو اسکوبارگاویر یا همون پابلو اسکوبار خودمون داریم سحبت می کنیم کسی که معروفه به کینگ و پادش شاه کوکاین جهان من اصلا نمی خواهم تبلیغ چیز رو بکنم و همه ما می دونیم که مواد فروشی و فروختن مواد به هر نوعیش و مصرف مواد چیز بدی اما می خواهم شخصیت پابلو اسکوبار رو از یه دریچه دیگه نشون بدم کسی که ما همیشه رسانه ها رو باز می کنیم می بینیم که آقای پابلو اسکوبار بله این کارو کرد اون کارو کرد فلانی رو کشت مواد مخدر برد امریکا و پس می دونی آدم چقدر آدم بد سیاهیه ولی من می خواهم بگیم که نه آقا آدم ها یه جلوه سیاه دارن یه جلوه سفید دارن که کلفیق اینا میشه خاکستری یعنی ممکنه من از دیده یه نفر آدم خوبی باشم و از دیده یه نفر آدم بدی باشم ولی درواقع نه من خوبه خوبم نه بد بدم خاکستریم همه مونم اینطوری درواقع و ارزم به بذارتون که این طریق آقای پاپلوس گوبار قبل این که به این فکر برسه که کوکاین رو درواقع سادل بکنه به کشور های جهان و قاچاخچی کوکاین بشه حالا جهان هم صرفا نه یه امریکا رو داشت نابود میکرد از کولومبیا قاچاخچیه درواقع لوازم الیکترونیکی بود میومد تلیویزیون و نمیدونم زبت صوت و اینا از کشورهای دیگه قاچاخت میکرد میبرد کولومبیا میفرود تا این که با یه نفری عشنا شد که گفت آقا من میتونم از این برگ کوکا کوکاین بسازم و تو حوشش داری میتونیم بفروشی میشی از کجا میدونست حوشش داره چون پاپلوس گوبار که یه چیز رو قاچاخت میکرد از یه راهی اولین کاری که میکردیم گفت که تمام اطلاعات پولیسای اونجا رو در میابد یعنی درواقع اول متخلیم شد بعد تصمیم میگرد از که یه بار جلوش رو میگیرند تا آمار بچه و عروس پولیسا رو جلوش میگیرد و بعد میگیرد که تو مشکل مالی داری میدونم و این پولو بگیرد و این طریقه که پاپلوس گور خودش زندگیشو میچرکون تا این که یه نفر میاد سرابش و میگیرد ببین ما نمیخواییم قاچاخ کنیم قاچاخ کردن بستیم ما میخواییم کالای ملی کولومبیا رو سادر کنیم حالا تو کشورهای دیگه ممنونه خب عب نداره به ما مربوط نیست ما سادرش میکنیم حالا کالای ملی کولومبیا چیه ببینیم اصلا قبل از این که مواد مخدر به وجود زیاد قبل از این که ما آدم ها شهر نشیم بشیم کولومبیایی ها من هنوز توپوه همو دارم بچه هایی اینجور سیگاری میدونند کولومبیایی ها میامدن برگای درخ زیاره حالا درخچه کوبا رو میجاییدن و نعشه میشودن درخچه کوکا ببخشید واسه میخوام درخچه کوکا رو میجاییدن و نعشه میشودن و از این را اینا اشخالشون رو میگردن و این درواقع درخچه درخچه تو امریکا جنوبی رواش میکنند و تو کولومبیا بیشتر خیلی بیشتر و این تایید آی پابلو سکوبار میاد با یه دانشمند خفنی تو جنگله کولومبیا شروع میکنه به طولید کوکاین و از کشورهای همسایه شروع و پخشش میکنه لای سیگزمینی لای برنج لای همون تلویزیونی که غاشاغ میکنه غاشاغ میکنه و یواش یواش بزرگ میشه و توی شهر خودش بهش احترام میدار آقای سکوبار و بعد از هون تصمیم میگیره که بره سمت امریکا میاد با غاشاغچی های دیگه هم پیمان میشه همه با هم شاریک میشن تا حدودی و اینا میان از طریق کشتی های باربری و مسافران که به امریکا سفر میکردن کوکاین رو غاشاغ میکنن به امریکا و پابلو سکوبار روز به روز پولارتر میشه تا این که یه گروه پاشیستی و درواقع نو نازی در کولومبیا دختر یکی از این گنده های مواد مخدر دیگه کولومبیا رو گرگا میگیره برای استفاده جنسی و مالی از پدرشی پابلو سکوبار میاد همه شن رو جمع میکنه میگه من این مشکل رو گرم میکنم در صورتی که شما به من از این وقت بگید رئیس و از من پیدا بکنید لازم به ذکری که وسطش بگم پابلو سکوبار خیلی آدم خانواد دوست خیلی آدم مذهبی و خدا باقری بوده تو سال های اول زندگیش و هر کاری که میخواسته بکنه اولش دعا میکرده اولش در واقع میدونی نیت میکرده و خیلی خانوادش رو دوست داشته حتی وقتی که دورش پر بچ بوده و حالا یک کارایی که همه آدم رو ممکنه بکنن رو میکرده یه بار من یه فیلمی ازش میدیدم که داشته یه نفری رو در واقع باشه اسپاگیتی درست میکرد یه ها زنه برگشت که زنتم مثل من اینطوری خوشمزده اسپاگیتی درست میکنه که همونجا برگشت و ریت با لئی زنه و گفت همونجا زنه من درست صحبت کن به مادرش همیشه احترام میذاشت به برادرش همینطور خلاصه برکلان خانواد دوست بوده آقای پاپروسکارو من نمیدونم چه رمزیه بین آدم های گردن کلوفت دنیا که برای خانواده خیلی خیلی خیلی خیلی خیلی زیاد اهمیت بالا و اینطوری اینا شروع میکنند و اینا میان متحد میشند دوباره به پاپروسکار با پاپروسکار با عنوان رئیس کارتل و کارتل بزرگ پاپروسکار اون مقصد که شکل میگیره پاپروسکار نفر به نفر این ارتش نمونازی و محلیه عراض الاباش رو میکشه و دختر رو بر میگردونه خانواده و اینجا یه نقطه خیلی مهم میگه برای پاپروسکار پاپروسکاری که کم بار میخواسته آدم بکشه و نتونسته حالا یه گروه رو کشته برای نراضی جانه یه انسان و دیگه حالا مزدی خون زیر لب و زبون پاپروسکار چسبیده دونی هم میگن هر کاری اولش سخته برای نراضشون تا قبل از این که یک انسان رو بکشه خیلی واسه سخت بوده که حتی مثلا یه انسان رو بخواد عذیب کنه ولی توی شرایطی قرار گرفته که مجبور شده یه گروه یه انسان رو بکشه و حالا فهمیده که چقدر آدم کشتن خوبه میدونی نمیشه گفته وای چه آدم بدی یا نمیتونی به من بگی تو چرا داری این حرف رو میزنی ما تو شرایطش نیز نبودیم شاید من همیشه گفتم دیگه دیگه مثلا آدم خامنیه دکتاتوره اگر من برینمینم تو قدرت خامنیه بودم برای بقای قدرتم شاید دکتاتوره میشدم و ما تو شرایط پاپلسکار نبودیم منم فقط رابیم بازم میگم نه کسی رو تشبیه میکنم به چیزی نه در واقع خودم طرف داره چیزی هم من فقط دارم شعه روایت میکنم که آدم ها رو با دیدی دیگه ای آشنا بکنم خلاصه بچه ها آقای پاپلسکوار شروع میکنه به گرفتن سرباز و آدم مسلح و عموزش دادن برای لجه خودش برای اون کارتل خودش اونجایی که زندگی میکرده چون بالاخره خونی ریخته شده و هر لحظه ممکنه بوده که امتحان بگیرن از آقای پاپلسکوار توی اون امریکای جنوبی خفنی که همه روح همسلحی میکشن و بزرگترین قانونشون یعنی که حق با اسلح هست یه دررمسل دارن که میگن حق همیشه با اسلح هست و توی همچون جردی خب آدم دیگه میدونی مجبور میشه که خودشو وقف بده و وقف بده آره و درواقع زنده بمونه به قول خود پاپلسکوار طبیعت یه قانونی داره که وقتی اون قانون جاری میشه دیگه کاری از دستی کسی برنمیده از قصده آقای پاپلسکوار که حالا اشده رئیس کل کارتل مواد مقدر کولومبیا شنون میکنه و تولید حجم عظیم تری از مواد مقدر و کوکاین رو به امریکا حالا چجوری؟ این خیلی مهمی دستنتش ببین میگم اگه میخوایی قارتل باشی بهترین قارتل باشه اگه میخوایی دوزداشی بهترین دوزداش همینه یعنی اگه پاپلسکوار این نبوغش رو نداشه هیچ وقت انقدر گنده نمیشد بزرگ نمیشد انقدر بزرگ نمیشد که یه زمستونو به سوزونه تا خونه بادش گرمشون بشه میدونی چی میگم؟ اومد از المان در واقع واسه خودش سرباز گرف میگم سرباز دانشمند گرف و یه جوری سرباز پاپلسکوار هم میتونستن با شندگی ها رو بد نگفتم دانشمند گرف که آقا شما بیاید ما میخواییم کالا به امریکا سادر کنیم چی؟ ماشین حالا تو رنگ ماشین کوکاینه و وقتی میرسه اونجا به دستون کسی که این جنس رو باید بخری رنگ ماشین حالا آب میکنه کوکاینش رو جدا میکنه رنگش رو میرد و دور یا نوشابه میخواییم بفرستیم توی نوشابه کوکاین هل شده؟ اونو بفرستیم و این جوری میشه که یهو خیلی پول داره میشه یعنی میدونی هی سرمایه گذاری میکنه رو بیزنسش و هی پول داره تر میشه و خیلی جالبه که رئیس جمهور وقت میاد میگه که پاکلوز کوبار داره کشور ما رو نعبود میکنه و دشمن درجیگه که امریکا است سیلان چرا؟ چون که جبون های امریکایی که حالا دیلیر بودن یا پروشنده موضوع بودن کشته میشدن توسط کولیستیر میخوردن و مواد میامد و عرف خارج میشد دولار خارج میشد سالی نمیدونم فکر میکنم 6 ملیون دولار بعد سالی اون موقعی که رئیس جمهور امریکا رئیس جمهور وقت سخرانی کردن سالی 6 ملیون دولار خارج میشد و البته جامعه امریکا داشت متاد میشد چون دیگه حجم برودی مواد خیلی دیگه و میاد توی حرکت خیلی خفنی گارد میگیره جلوی پاپلو اسکوبار و پاپلو اسکوبار میاد یک کاری میکنه میگه آقا باشه ما سالی 600 کیلو مثلا مثال میخوام اگر سالی 600 کیلو جنس بدیم امریکا یک کاری میکنیم که 60 کیلو پیدا کنن یعنی 60 کیلو میده اینجوری چشم که پولیس پیدا کنن 540 کیلو میدیم براتون و این طریقه هی پولار و پولار ترمی شد تا این که یه روز دولت به شک میکنه دولت کولومبیا هنوز این قدر بزرگ و سیاسی نشده داستان پاپلو اسکوبار تازه شروع شده و پاپلو اسکوبار در واقعه میاد برای این که دولت به شک شک نکنه یه تکسی رانی میزنه یه تکسی رانی میزنه با دوتا تکسی با دوتا تکسی به اسم خودش سبس میکنه یه تکسی رانی با دوتا تکسی و در آمدی اندازه سالی دو میلیون دولار و بازم جواب نیست یعنی این تکسی بازم جواب نیست بازم جواب نیست و پاپلو ای داره پول لطف تر میشه و خونش رو عوض میکنه هواپیما میخوره این کارو میکنه اون کارو میکنه ولی پول سیاهش زیاده و ممکنه که دولت هر لحظه بهش گیره میان پول رو دفن میکنن رفقا یعنی یه بخشی از پول رو تو زمین دفن میکنن میسوزونن دفن میکنن یه قسمتی از پول رو میریزن تو دریا و این کارو رو میکنن ولی کارو انجام میدن یعنی اینجوری نبوده که بگیر او من دیگه الان مثلا دارم پول دفن میکنن پس دیگه این کارو انجام ندم نه یارو حالی میکرده عشقش کارش بوده داشته انجام میداده دیگه میدونی بهش میکسیده و بعد از اینکه میبینن که اینکه پول رو دارن در واقع دفن میکنن و حالا مثلا هر چی دارشون میخواد میخرن بازم پول اضافه دارن و هی داره بیشتر میشه این قضیه کسی که ماهانه چارست هزار دولارش گم شده چون اصلا اعتبادی به بانکم نداشته و همیشه پولش نقد بوده تو خونه هایی که داشته همیشه پول داشته و تو ماشین هایی که سوار میشده همیشه سنده اقابشون پول بوده اصلا به یه فکر میرسن فکری که آغاز تحولی در شخصیت پاپلو اسکوبال یعنی ما تا این جایی پاپلو اسکوبالی داشتیم که آدم کشت مواد فروش بود و کلن آدم سیاهی بود ولی خانواد دوست بود و میتونست این خانواد دوستیش یه پوهن مصبتی باستش باشه ولی از یه جایی به بد تصمیم گرفت که یه کاری بکنه یه حرکتی بزنه که درواقع نظر من یکی نصفت بشه عوضی چرا؟ چون که حالا تو قسمت بعدی بهتون میگم چی کار کرد ولی ببینید آدم کشی روی که خب خامنه ای و صدام حسین و حتی باراک اوباماش و گریستیانسانشم انجام میدن اما تو اگر یه آدم کشی باشی که خوبی تو نسبت به بدی تو بیشتر باشه باید میدونی به یه چشم دیگه ای نگاه کرد و حالا این قسمت اولین قسمت من اظهارم کافیه 20 دقیقه یه سری عرفم پاستم بزنم ولی چون من ناماده نمی کنم امتونی دلی می آمد درواقع شاید یه آدم رفته باشه ولی خب همینه ما اومدیم دوباره دلم واسه تون تنگ شده بود توی پادکست توی حوضه پادکست دلم واسه تون تنگ شده بود کامنتارو بیشتر کنید عشق بدید عشق که من با شنیده شدن زندم با خونده شدن و شنیده شدن من زندم معنیه که این دنیا اصلا عرضشی نداره اون قسمتش وارد بشیم ولی آره دلم واسه تون تنگ شده بود ولی نمی شد با این که خودم هم یه آدم نجوره سیگار رو دوست داشتم ولی نمی شد ادامهش داد به دلائلی که خب حالا یکیش این بود که میگم ترویز دختانیات داشت و ممکن بود یه پسرشون ضعیف تصالی یه دخترشون ضعیف تصالی گوش بده و به خاطر این که من اون رو تون پادکست سیگار رو می کشیدم بره و سیگار رو امتحان کنم ممکن بود و وقتی که من احساس کردم یه ذره محبوب شد حالا جده از دوستان و خانواده یه آدم نجوره سیگاری که محبت داشتم همیشه دیدم آدمای قریبه یه تو کسباکس میان و کامنت می دارن و حتی ابروز علاقه می کنن این فکر این تلنگل به هم واضح شد که پسر تو داری درسته می کنی که بده و این مسئولیت داره پس عوضش کنم مجبور شدم عوضش کنم بلی با پادکست ترکیلات هستیم حالالا هستیم یه 4, 5, 6, 7, 8, 9, 10 سالی تا بعد ببینیم که چی می شه پس داستان پاپلو سکور به اون جایی رسید که این آدم پول دار شد به یه منطقهی رسید به یه جایگاهی رسید و خواست یه کاری رو انجام بده محبوب قلب ها بشه این رو تو قسمت بردی بهش می پردازیم موازه با قولتون باشید عزت خدانید